تسلیت.

یا علی! ای کاش میتوانستم برایت بگویم. گرچه میدانم میدانی.
تو خود شاهدی.
پس من دگر نمینویسم.
فقط بار دگر نامت بر زبانم باقیست.
بی هیچ حرفی.
یا علی...
ایام تسلیت.

7 نظر:

محمد رضا بابائی ۱۹/۶/۸۸ ۲:۳۷ بعدازظهر  

سلام عموی عزیز، یاد دیالوگ غریبی افتادم ، : مسیح را مسیحیان به صلیب نکشیدند ، چگونه است مسلمانان امام و بهترین خود را می کشند

عموفیروز ۲۰/۶/۸۸ ۱۲:۰۱ قبل‌ازظهر  

سلام.
میدانم.
روز واقعه!
فیلم زیباییست. و دیالوگ زیباتری البت.
دردا...

مژگان ۲۰/۶/۸۸ ۱:۰۷ قبل‌ازظهر  

سلام
همین که می دانیم، می داند کافیست .التماس دعا.

ناشناس ۲۰/۶/۸۸ ۱:۱۷ قبل‌ازظهر  

عمو فیروز.نمدانم کیستی امشب وبلاگ قشنگت رادیدم من هم قیداریم اما جلای وطن کرده یا به قول سهراب شهید ثالث وطنم مرا جواب کرد هرچند تمام ایران وطن من است.میدانی 12یا13 سال پیش شعر میراث اخوان را بارها برای شاگردانم که الان همه تحصیلکردههای دانشگاه هستند میخواندم وتفسیر میکردم تو امشب اتفاقی مرا در دیار غربت به خاطراتم بردی ممنون ازتو اما اگر این روزها دلت گرفته که باید هم بگیرد شعر جاودانه سیف فرقانی زمزمه کن برایت خواهم نوشت .قیداری

ناشناس ۲۰/۶/۸۸ ۴:۱۰ بعدازظهر  

سلام.همشهری عزیز من وبلاگ قشنگی داری واندیشه های خوب من هم قیداری ام البته دور از زادگاه وبه قول سهراب شهید ثالث وطنم مرا جواب کرده.نمی خواهم درباره نوشته هایت نظر بدهم اما دریغم امد که درباره شهر اخوان خاطرهای نگویم اشعار اخوان ومخصوصاشعرمیراث اورا12یا11 سال پیش برای شاگردانم درقیداردرخیابان قناری وجنگلی که دیگر نیست وکلاس که الان همه فارغ التحصیل دانشگاه وخاطره خوب من هستند میخواندم وتفسیرتارخی واجتماعی میکردم عمو فیروز مرا به خاطراتم بردی ممنون .قیداری

ناشناس ۲۰/۶/۸۸ ۱۰:۱۴ بعدازظهر  

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را !

عموفیروز ۲۲/۶/۸۸ ۹:۲۴ بعدازظهر  

سلام ناشناس قیداری.
از لطفت سپاس.
ای کاش خود را معرفی میکردی.
اما با این حال خوشحالم که توانستم لحظه ای حسی خوب برایت یاد آور شوم.
عمو فیروز دوباره منتظر حضور سبزت خواهد بود.
هر جا که هستی پایدار باشی.

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید