عاشقانه

چگونه میتوانستم بخوانمت.
از زلالترین ذره وجود.
بی تیرگی شب اندود روح.
به زبان مادری سرودمت:
بیر تک آوونتوم یابانگولوم.
Bir tek avuntum,yabangülüm.
کلامم را در تو تأثیری نبود.
دانسته از آنکه نمیدانی، با همان صمیمیت زبان مادری گفتم:
Seni çok sevirem.
با تشکر از دوست استادم: Ayhan Mıroğlu

20 نظر:

سین دخت ۲۲/۶/۸۸ ۱۰:۴۵ بعدازظهر  

بیلمدم کیمننی
آما حتما بیلر ...
یابانگولوم یانی نمه؟
...
شیرین اولسون گلن گونریی

عموفیروز ۲۲/۶/۸۸ ۱۱:۱۲ بعدازظهر  

از نوشتن ترگی با این الفبا خوشم نمیاد.
فارسی جوابت رو میدم.
مرسی، شاد باشی.
یابانگولوم یعنی گل وحشی من. یا گل بیگانه من.
البته این واژه (وحشی) تو زبان فارسی اصلن زیبایی اون واژه تو زبان ترکی (yaban)رو نداره.
پایدار باشی.

مژگان ۲۲/۶/۸۸ ۱۱:۱۵ بعدازظهر  

سلام
ایول حس خوبی داشت اما معنی کلمات رو نفهمیدم شرمنده!

ماتیک صورتی ملی جون ۲۳/۶/۸۸ ۱۲:۳۸ قبل‌ازظهر  

سلام عمو مرسی بعدشم منکه نفهمیدم اون قسمت خارجیش یعنی چی! بن چوک فازلا تورکچه بیلمیوروم!

نارنجی ۲۳/۶/۸۸ ۲:۲۷ قبل‌ازظهر  

بیلمیرم نم یانج گورک یازام فقط بونو بیلیرم گورک سیزدن تشکر الیم زبان مادرین حفظ الیریز چوخ ممنون.

نارنجی ۲۴/۶/۸۸ ۹:۴۰ قبل‌ازظهر  

راستی اینو یادم رفت بگم.(ساق قالن ساق یاشین)

پلپلک ۲۴/۶/۸۸ ۱۱:۱۵ قبل‌ازظهر  

سلام/از اینکه انقدر دقیق نوشته ها رو میخونید و نظرتون رو با دقت مینویسد ممنونم ..یه بارم برای خنده بیاید بنویسید بیا به وبلاگ من هم سری بزن !!!
ترکی رو این جوری ننویس منم دوس ندارم و جنس پلاستیکی ترکیم نذاشت معنی جمله اول رو بفهمم هر چی بود سرودن به زبان مادری خیلی قشنگه .

ناشناس ۲۴/۶/۸۸ ۹:۲۶ بعدازظهر  

برادر گير نده به زبان مادري بقيه!!
جون اين زبوني كه شما نوشتين نه زبان مادري منه و نه شما! ونه حتي زبان مادري اجدادمون!!!


زودياك

عموفیروز ۲۵/۶/۸۸ ۱:۱۷ قبل‌ازظهر  

سلام برادر زودیاک.
چندین سال است درگیر مقوله زبانم.
چه زبان مادری، چه زبان دومم یعنی فارسی و چه زبانهای بعدم مانند انگلیسی و آنهایی که هنوز یاد نگرفته ام.
چیزی که فهمیده ام اینست که چیزی که نوشته ام عین زبان مادریم است. (البته با تعریف دقیق زبانشناسانه از واژه «زبان».)
البته قبول دارم با چیزی که ما حرف میزنیم تفاوتهایی هم دارد که آنها را باید در مقوله «لهجه» و شاید «گویش» طبقه بندی کرد. و شاید ریشه به وجود آمدن این تفاوتها دلایل جامعه شناسانه داشته باشد.
و البته درباره خط الرسم یا الفبا هم باید بگویم این الفبای فارسی یا عربی توانایی زیادی برای نوشتن کلمات ترکی ندارد.(البته من این خط را برای زبان فارسی دوست دارم.)
درباره گیر دادن هم حرفی ندارم.که البته چون زبان مادری خودم نیز همین است، اختیار دارم.
اگر با دوست داشتن زبان مادریم و انتخاب آن برای بیان خالصانه ترین احساساتم باعث ناراحتیت شدم عذر میخواهم.
دوستدارت عموفیروز

ماه ۲۵/۶/۸۸ ۱۱:۴۴ قبل‌ازظهر  

خیلی خوبه که زبان مادری خودت رو حفظ می کنی و ما به ترکی افتخار می کنیم

عموفیروز ۲۵/۶/۸۸ ۱۲:۵۷ بعدازظهر  

سلام ماه.
سپاس از مهربانیت.

زودیاک ۲۵/۶/۸۸ ۸:۰۶ بعدازظهر  

برادر عمو فیروز عزیز! مساله ناراحت شدن نیست (من اصولا ناراحتی تنها حسی بوده که نداشتم!!)
مساله اینه که هویتی که دنبالش هستیم هویتی نیست که متعلق به ما باشه!!!

عموفیروز ۲۷/۶/۸۸ ۱:۰۳ قبل‌ازظهر  

زودیاک عزیز.
خوشحالم که ناراحت نشده ای.
من در تعریف هویت نمیتوانم سهم بسیار مهم و کلیدی زبان و به خصوص زبان مادری را نادیده بگیرم.
شاید منفعت طلبی بعضی ها تعریف هویت را در اذهان ما تغییر داده باشد ولی باید واقع بین بود. این جزیی از هویت من و توست. نباید بگذاریم بنا به منفعت دیگران کنار گذاشته شود که در نتیجه دو پسر ترک زبان در مراسم بزرگداشت بزرگی چون شهریار به خاطر شعرهای ترکیش حضور نداشته باشند.
اتفاقا عقیده دارم چیزی که از آن فراریمان داده اند، عین هویت من و توست.
حرف درینباره زیاد است. بگذار برای محافل خصوصیمان.
با احترام و سپاس.

بیخوابی ۲۹/۶/۸۸ ۳:۰۷ قبل‌ازظهر  

عاشقانتون خیلی خارجی بود زیاد سر در نیوردم اما خوبه که می تونید بنویسید اما یه جورایی خیلی دنیای مردانهای داره عمو فیروز بلاگ فا بیشتر به دل می نشست اما بازم خوبه چیزی می نویسید که جا برای نظر داره دوستای من که زدن به سیم آخر

محمد رضا بابائی ۲۹/۶/۸۸ ۱:۲۱ بعدازظهر  

عمو فیروز نازنین و زودیاک آریایی ،زبان سند هویت هر ملتی است وزبان بومي يكي از مؤلفه هاي هويت قومي افراد است ،البته خارج از ایسم ها که بر پایه برتری نژادیست ،متن پستتان عاشقانه بود. قلمتان سبز و دلتان آسمانی

عموفیروز ۳۰/۶/۸۸ ۱۲:۴۸ قبل‌ازظهر  

سلام اقا محمد رضا.
سپاس از مهر بیکرانت.
به حق گفتی.
پایدار باشی.

ماتیک صورتی ملی جون ۳۰/۶/۸۸ ۳:۲۹ قبل‌ازظهر  

سلام عمو جون
مرسی قابل نداشت!

ثنا ۳۰/۶/۸۸ ۳:۰۹ بعدازظهر  

سلام ، ممنون از لطف و محبت شما. بر روي چشم ، در فكرش هستم ...

مژگان ۳۱/۶/۸۸ ۸:۰۹ بعدازظهر  

سلام عمو فیروز عزیز ما گفتیم خوب بود و دوست داشتیم اما نه اینکه دیگه ننویسی و همین باشه .منتظریم آپ کنیدو ما نوشته های قشنگتون رو بخونیم.

عموفیروز ۳۱/۶/۸۸ ۱۱:۲۶ بعدازظهر  

لطف داشتی و داری مژگان.
سپاس.

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید