نعره

نعره سر خواهم داد.

آرام؟!!

نعره که دیگر طناب دار نیست که آرام سر دهم.

نعره را همان­طور که من می­گویم سر می­­دهم.

طناب دار را هر جور تو گفتی...

.

.

.

......................................................

پ.ن: حالم آنقدر هم بد نیست.

سرم خیلی شلوغ شده.

کاش این هفته زودترتمام می­شد و من می­توانستم باز عموفیروز باشم.

پ.ن 2: برای مطلب قبلیم جواب کامنت هایی نوشتم. البته برای آن­هایی که جوابی داشتم. نگاهی بیندازید.

پ.ن 3: خرداد بخیر.

13 نظر:

دونا ۸/۳/۸۹ ۹:۵۴ قبل‌ازظهر  

بايد دور صدام طناب بپيچم، سينه ام پا به ماه فرياد است. رضا حيراني

آخه چرا؟؟؟؟
اون يه كل كل دوستانه! بين منو زودياك بود(:
وگرنه ميدوني من و زودياك خيييلي باهم دوستيم!
خودشم كه گفت چه قدر!

ناشناس ۸/۳/۸۹ ۹:۵۹ قبل‌ازظهر  

چه علايقي؟
ترسيدم با اين تعابيري كه ازم كردي
دارم شك ميكنم به كامنتت كه روز خوبي بوده يا نه؛)

دونا ۸/۳/۸۹ ۱۰:۰۱ قبل‌ازظهر  

ناشناسه منم
من خنگ نيستم. بلاگ اسپات سخته

FASAANEH ۸/۳/۸۹ ۱۲:۳۱ بعدازظهر  

خدا را شکر که آنقدر هم بد نیستی. منتظر عموفیروزیم، خرداد بخیر.

ناشناس ۸/۳/۸۹ ۱۲:۳۸ بعدازظهر  

به صلیب صدا مصلوبم ای دوست.....ماه لی لی

پلپلک ۸/۳/۸۹ ۱۲:۴۵ بعدازظهر  

سلام/بازم شروع خرداد!امسال قراره چه جوری بشه از من میپرسی آرومو ساکت از رو روزهامون میگذره و کسی هم جیک نمیزنه ..مردم ما بیش از هر چیز دیگهای جوگیرن و بس!

مژگان ۸/۳/۸۹ ۲:۰۴ بعدازظهر  

خرداد بخیر..

شادي باقي ۸/۳/۸۹ ۲:۱۵ بعدازظهر  

خدا رو شكر كه خوبي
چند بار خوندم و آه كشيدم
بيشتر بنويس

مادنا ۸/۳/۸۹ ۴:۱۷ بعدازظهر  

من اینطوری احساس کردم،هرکی یه نظری داره.
خدارو شکر می کنم که تا به حال این حس سراغ من نیومده واجازه نمی دم که به سراغم بیاد.

ناشناس ۸/۳/۸۹ ۱۱:۵۵ بعدازظهر  

فرمودی اسمم رو عوض کنم
خودمم خیلی از اون اسم خوشم نمی اومد ولی تا حالا نرفته بودم درستش کنم ، ولی حالا درستش کردم. بازم امری بود بفرمایید

منم یه نعره ی حسابی لازم دارم به شرط اینکه کسی هم باشد طنابی بیاویزد

ناشناس ۸/۳/۸۹ ۱۱:۵۵ بعدازظهر  
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
عموفیروز ۹/۳/۸۹ ۱۲:۳۱ قبل‌ازظهر  

برای دونا:
شوخی کردم بابا!
واقعا روز خوبی بود. شک نکن.
سختی بلاگر خوبیش بیشتر از بدیشه.
مثلا ما دیگه ازین نظر اتوماتیکا نداریم.
یا یه کسی که وبلاگ باز نیست اصلا نمیفهمه چی به چیه!
حالا چرا اولی رو تونستی نظر بذاری و دومی سخت شد؟!!!
...............
فسانه:
مرسی.
...............
پلپلک:
منم معتقدم هیچ اتفاقی نمیفته.
البته بیشتر از اینکه جوگیر باشیم ترسوییم.
................
شادی باقی:
مرسی که هستی.
به چشم.
................
مادنا:
آفرین دختر خوب!
................
مرتضی:
مرسی. لطف کردی.
امیدوارم کسی نباشد طنابی بیاویزد.
ما تازه با هم آشنا شده ایم؟
حیف نیست به این زودی ها؟!!

ناشناس ۹/۳/۸۹ ۳:۱۸ قبل‌ازظهر  

نه ما تازه با هم آشنا نشده ایم
من که از قبلا ها میشناختمت
دوست مجتبایی دیگه همون زودیاک
آدرس وبلاگ رو داری دیگه؟ اینجا ننوشتم. معمولا ما تو گوگل آن هستم دیگه حوصله م نمیکشه open id نظر بدم.

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید