آثار بچه‌هایم 3: عاشورا

به نام خدا زهرا محرمی (زهرا محرمی، سال اول راهنمایی، روستای آهارمشکین)
درباره عاشورا حسینی هر چه می‌دانید بنویسید؟ من انشایم را با نام و یاد خداوند مهربان آغاز می‌کنم. در عاشورای حسینی همه‌ی مردم سیاه می‌پوشند و در دور مسجد سینه می‌زنند. وقتی که عاشورا و تاسوعا شد تبل و زنجیر می‌زنند و نوحه می‌خوانند و بعضی از جوان‌ها تبل‌های بزرگی را بر‌می‌دارند و آن را می‌زنند و بعضی‌ها زنجیز می‌زنند و بعضی‌ از زنان و مردان روستا نزری می‌دهند و بعضی‌ها در خانه‌ها می‌روند و حلیم پخش می‌کنند و بعضی از مردم هم چای نزری می‌کنند.
.........................
پ.ن1: قسمت‌های رنگی را نویسنده بعدا به انشایش اضافه کرده بود.
پ.ن2: غلط‌های املایی مال نویسنده است. در متن هیچ نقطه‌ای وجود نداشت.
پ.ن3:‌ من معلم انشای آنان نیستم‌ها. این موضوع انشا کار من نیست.

8 نظر:

شادي ۲۰/۱۰/۸۸ ۳:۱۷ قبل‌ازظهر  

انشاي بي نقطه!
كدوم باد مرثيه ي عاشورا را چنين زيبا كشيده؟

FASAANEH ۲۰/۱۰/۸۸ ۸:۵۸ قبل‌ازظهر  

واقعا حرف راست رو باید از بچه شنید...

مژگان ۲۰/۱۰/۸۸ ۲:۴۱ بعدازظهر  

سلام
نمی دونم چی بگم دلم میخواست از موضوع هایی که خودت انتخاب می کنی و آثار بچه های خودت رو می ذاشتی!

ناشناس ۲۰/۱۰/۸۸ ۳:۱۰ بعدازظهر  

یک..
دو..
سه...
زنگ مدرسه..ماه لی لی

هادی ۲۰/۱۰/۸۸ ۷:۰۴ بعدازظهر  

راجع به پست قبلیت باید یه کم بیشتر توضیح بدی!!
از ایام محرم غیر از اینایی که این طفل معصوم نوشته به ذهن منم چیزی نمیرسه!!واقعا

سودا ۲۱/۱۰/۸۸ ۱۰:۰۳ قبل‌ازظهر  

دیوانه شدی؟

براندو ۲۱/۱۰/۸۸ ۷:۳۳ بعدازظهر  

ای کاش....

محمد ۲۴/۱۰/۸۸ ۲:۴۱ بعدازظهر  

من اصولاً هیچ جایی نظر نمی‌دهم. ولی این دلیل نمی‌شود که وبلاگت را نبینم. حالا یک نظر به نظراتت اضافه شد . خوب شد ؟

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید