یاد آوری

چند روز بعد از انتخابات بود که یک ون سبز مخصوص گشت ارشاد در حال گذر از خیابان در تهران دیدم
حالم خیلی بد شد
مردم داشتن همینطوری بی تفاوت بهش نگاه میکردن و رد میشدن
امروز تو روزنامه خوندم قراره دوباره گشت ارشاد راه بیفته
یاد یه نوشتم تو وبلاگ قبلیم افتادم
.
.
.
نگاهی
بی هیچ اعتنایی حتی
به دختری که مرد
به ... که باخت
به اشک با آن پوستین زیبایش
به دامنی که هویت از پشت ان پیدا بود
نگاهی
نگاهی امیدوار به فردایی که هیچ چیزش پنهان نیست
امیدوار به انسانی که هیچ چیزش پیدا نیست
امیدوار
بی هییچ اعتنایی حتی

5 نظر:

سین دخت ۲۱/۷/۸۸ ۱۰:۴۴ بعدازظهر  

عادت نمی کنیم به این فصل زرد
بهار می آید
جوانه خواهیم زد
طاقت بیار رفیق

تقي كوچك ۲۱/۷/۸۸ ۱۱:۳۷ بعدازظهر  

باشه . سعي ميكنم ولي قول نميدم...
نه! نظرم عوض شد... خودت بنويسي بهتره.

پلپلک ۲۴/۷/۸۸ ۷:۱۳ بعدازظهر  

سلام امدم دوباره ..حوصله نظر نوشتن ندارم دروغ چرا فقط میخوانم و کیفش را میبرم ..آپم اگر خواستی سر بزن ..درضمن فکر میکنم حالم داره خوب میشه

ناشناس ۳۰/۷/۸۸ ۹:۴۵ قبل‌ازظهر  

و این سان بود
که باغچه زایقه تشنگیش را به اولین برگینه زرد بخشید
و من از نابهنگامی هبوط خود که به بغض می مانست
سرشار شدم

سمیرا ۲/۸/۸۸ ۸:۱۰ بعدازظهر  

قبلا هم نظر دادم اما انگار نرسید نمی دونم این یکی می رسه یا نه ؟اینجا هنوز زمستون نیومده اما با چای داغ موافقم

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید