سلام عکسای بهتری از گاو داشتی و حالا که می خوای عکاس باشی و عکس بزاری بهتراش رو می ذاشتی خوب درسته گاو دوست داری اما گاوه هم عکس بهتر داشت شایدم هم دلت نمی خواست عکس تکیش رو به کسی نشون بدی !!!!! ها :دی
chand rooze akhir shadidan tavasote gavha ghafelgir shodam in ham sevomish bood ghesash toolanie ama dar akharin safaram ba gavi roo be roo shodam ke fahmo darkesh az hameye gavha va nimi az adamhaei ke mishnakhtam bishtar bood . . .
عکس دومی فوق العاده بود می تونه یه جواب دندان شکن باشه اما با این عکس چی رو می خواستی ثابت کنی. درست حسابی متوجه نشدم . خواهش می کنم اگه می تونی حتما توضیح بده.
سلام نیما جان. میخواستم بگویم شکی نیست آسفالت در معنای اولیه جفرافیایی یعنی سهولت ارتباط. یعنی گسترش ارتباط و این یعنی خیلی افکار و اتفاقات فلسفی و جامعه شناسانه و جغرافیایی دیگر... اما نمیتوانم نگویم که همان آسفالت با ارزش نیز در این منطقه(ایران) همچون خیلی مفاهیم و مقوله های دیگر به صورت فاحشی معنا عوض میکند. آسفالت معنای واحدی ندارد. هیچ چیز ندارد. مثلا دیوار میتواند دیوار توالت مردانه باشد و یا دیوار زندان اوین و یا حتی دیوار برلین. نمیتوان و نباید از دیوار توالت مردانه همان انتظار را داشت که از دیوار برلین. آسفالت هم همینطور. میبینی؟ خوشخیالیست به این آسفالت مثل آسفالت برزگراه وسط جنگل آمازون نگاه کنی که دو طرف قاره را به هم وصل میکند.
همه آسفالت رو دوست دارن! ولي من مسافران آسفالت رو بيشتر از خودش دوست دارم! آره ! مسافرايي كه بيشتر از خيلي ها مي ارزند و قابليت سرمايه گذاري دارند . . .
سلام. با تشکر فراوان. و اما اسفالت: به نظر من و احتمالا مجتبی شما در نوشته اولیه در مورد اسفالت نفس وجود اسفالت را نادرست و ان گونه که از جمله اخر ان بر می امد حتی حسرت می خوردید که این اسفالت نه تنها نمی تواند چیزی بدهد بلکه تمام داشته های یک روستا را می تواند بگیرد. ولی در نوشته کنونی منکر ان شدید. به نظرم مشکل اسفالت نیست . اسفالت در هر صورت برای یک روستا منشا خیر وبرکت خواهد بود.این طرز تفکر شما ناشی از عدم وجود دیدگاه سیستمی است .هر جز در کنار اجزای دیگر باید برای رسیدن به هدفی تلاش کنند.حال اینکه یک جز درست شده است و دیگر اجزا مشکل دارند بحث دیگریست.اسفالت برای یک روستا کشیده شده است: و من روستایی به قول شما نه در فکر بلکه در خیال خواهم رفت که با این اسفالت امکانات به روستا خواهد امد. شاید یک روزی فرماندار حتی ریس جمهور به اینجا بیاید یا حتی توریستی بیاید که دختری همراهش است و من عاشق ان دختر شوم و... اسفلت کشیده شده است من روستای دولت گزیده عقده ای عقب افتاده حق دارم تمام امکاناتی که به دلیل نبودن راه در دسترسم نبوده را ارزو کنم حال این مشکل دیگریست که امکانات نیست.حال این اجزای دیگر است که خرابند حال... به ضرس قاطع هم اسفالت ما به اسفالت جاهای دیگر متفاوت است اما این امر هرگز وجود اسفالت را حتی اگر کمترین امکانات را دهد منکر نمی شود. با تشکر از بحثی که باز شد.
برای نیما. باتشکر از نظراتت. دوباره برگشتم و همان مطلبم را خواندم. اگر دوباره بخوانیش میبینی که به احتمال زیاد تو و زودیاک کمی نظر یا پیشداوری خود را به نوشته من (که البته میدانم ناقص است و ضعیف) اعمال کرده اید. من نوشته بودم از اینکه راحتتر روی آسفالت با ماشینم به آن روستا میرفتم خوشحال بودم و خدا را شکری هم گفتم. ولی از آن متعجب! (نه ناراحت) بودم که بچه های خوشخیال انتظارتی از همان آسفالت خاص (که عکس نیز مال همانجاست) داشتند که من نمیتوانستم متصور بشوم. حتی از تصاویرشان که در اوج خوشخیالی بود لذت میبردم ولی نمیتوانستم همانطور رهایشان کنم. به خصوص اینکه تمام آن رویا ها و آرزوها را به محض ورود به روستایشان بر آورده شده میدیدند. همان رویاهایی که میدانیم از آن آسفالت خاص به این زودی ها نمیشد انتظار داشت. و حتی بعضی را اصلا نمیشد. به علاوه من اصولا از روستایی کوچک با بافتی بسیار تمیز و شهری خوشم میآید که به هر حال (با وجود تمام دلایلی که تو عنوان کردی و نمیشود نادیدهشان گرفت)آن روستاها حالا حالا ها باید در حسرت برآورده شدن قسمت عظیم آن آرزوهاشان بمانند. گرچه قبول دارم امکان دارد در موقع نوشتن آن متنم ناخوداگاه تحت تأثیر جبهه منفی ام درباره آسفالت شدن قسمتی از دماوند بودم. با تشکر از تو.
سلام به جون اعظم قسم ( میدونم یکیاز ارزشهاست که هم شما قبولش دارید هم من ! )انقدر اومدم نظر گذاشتم نشد که هویتی انتخاب کنم و ثبت نشد تقصیر وبلاگ خودتونه که ادم رو همین طور بیهویت و پا در هوا نگه میداره ..مطلب معلموتون خیلی خوب بود چقدر خوبه که از تجربه های شخصی مینویسی تجربه معلمی توی روستا خیلی تکه ..درباره این گاوها هم خوب چه اشکالی داره بزار اونها هم یه کمی کیف تکنولوژی رو بکنن ..
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام.
معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.
28 نظر:
آه عموی آسفالت دوست من!
چه زیباست روی آسفالت و زیر باران بودن!
سلام
عکسای بهتری از گاو داشتی و حالا که می خوای عکاس باشی و عکس بزاری بهتراش رو می ذاشتی خوب
درسته گاو دوست داری اما گاوه هم عکس بهتر داشت
شایدم هم دلت نمی خواست عکس تکیش رو به کسی نشون بدی !!!!! ها :دی
سلام
شاید آسفالت شدن راه برای اهالی روستاها خیلی طول بکشه تا تغییرات ایجاد کنه اما راه اینا رو هموار کرده و زودتر ازش استفاده می کنن .
chand rooze akhir shadidan tavasote gavha ghafelgir shodam
in ham sevomish bood
ghesash toolanie
ama dar akharin safaram ba gavi roo be roo shodam ke fahmo darkesh az hameye gavha va nimi az adamhaei ke mishnakhtam bishtar bood
.
.
.
این دو پست آخرت معرکه بود. اینترنتم اینروزا با هرچه متعلقات گوگل است، مشکل داشت، نتونستم نظرم و واسه پست قبل بزارم.
یعنی چی کامنتدونی تاییدیه!!!!؟
شا...
عکس دومی فوق العاده بود
می تونه یه جواب دندان شکن باشه
اما با این عکس چی رو می خواستی ثابت کنی.
درست حسابی متوجه نشدم .
خواهش می کنم اگه می تونی حتما توضیح بده.
سلام نیما جان.
میخواستم بگویم شکی نیست آسفالت در معنای اولیه جفرافیایی یعنی سهولت ارتباط. یعنی گسترش ارتباط و این یعنی خیلی افکار و اتفاقات فلسفی و جامعه شناسانه و جغرافیایی دیگر...
اما نمیتوانم نگویم که همان آسفالت با ارزش نیز در این منطقه(ایران) همچون خیلی مفاهیم و مقوله های دیگر به صورت فاحشی معنا عوض میکند.
آسفالت معنای واحدی ندارد. هیچ چیز ندارد.
مثلا دیوار میتواند دیوار توالت مردانه باشد و یا دیوار زندان اوین و یا حتی دیوار برلین.
نمیتوان و نباید از دیوار توالت مردانه همان انتظار را داشت که از دیوار برلین.
آسفالت هم همینطور.
میبینی؟
خوشخیالیست به این آسفالت مثل آسفالت برزگراه وسط جنگل آمازون نگاه کنی که دو طرف قاره را به هم وصل میکند.
ای ول
انگار خیلی خسته هستند .شایدم خسته از چرای همیشگی
راستی یادم رفت بگم که با عکس ماشینه تو دومی خیلی حال کردم
من..من. من فکر میکنم جای من تو ا ین مسیر خالی است
جای اون کسی که خالی بود من بودم..ماه لی لی محتاج به یک مسیر خاکی باران خورده..با بوی هر چه که از طبیعت خداست نه دست مصنوع آفریده ها
همه آسفالت رو دوست دارن!
ولي من مسافران آسفالت رو بيشتر از خودش دوست دارم!
آره ! مسافرايي كه بيشتر از خيلي ها مي ارزند و قابليت سرمايه گذاري دارند . . .
آخی گاووووووووو!!!
من بالاخره تونستم کامنت بذارم عمو
هورااااااااا
سلام.
با تشکر فراوان.
و اما
اسفالت:
به نظر من و احتمالا مجتبی شما در نوشته اولیه در مورد اسفالت نفس وجود اسفالت را نادرست و ان گونه که از جمله اخر ان بر می امد حتی حسرت می خوردید که این اسفالت نه تنها نمی تواند چیزی بدهد بلکه تمام داشته های یک روستا را می تواند بگیرد.
ولی در نوشته کنونی منکر ان شدید.
به نظرم مشکل اسفالت نیست . اسفالت در هر صورت برای یک روستا منشا خیر وبرکت خواهد بود.این طرز تفکر شما ناشی از عدم وجود دیدگاه سیستمی است .هر جز در کنار اجزای دیگر باید برای رسیدن به هدفی تلاش کنند.حال اینکه یک جز درست شده است و دیگر اجزا مشکل دارند بحث دیگریست.اسفالت برای یک روستا کشیده شده است: و من روستایی به قول شما نه در فکر بلکه در خیال خواهم رفت که با این اسفالت امکانات به روستا خواهد امد. شاید یک روزی فرماندار حتی ریس جمهور به اینجا بیاید یا حتی توریستی بیاید که دختری همراهش است و من عاشق ان دختر شوم و...
اسفلت کشیده شده است من روستای دولت گزیده عقده ای عقب افتاده حق دارم تمام امکاناتی که به دلیل نبودن راه در دسترسم نبوده را ارزو کنم حال این مشکل دیگریست که امکانات نیست.حال این اجزای دیگر است که خرابند
حال...
به ضرس قاطع هم اسفالت ما به اسفالت جاهای دیگر متفاوت است
اما این امر هرگز وجود اسفالت را حتی اگر کمترین امکانات را دهد منکر نمی شود.
با تشکر از بحثی که باز شد.
مو مو مو
عجب كاوايي
اي خوب داري از فضا استفاده ميكني
برای نیما.
باتشکر از نظراتت.
دوباره برگشتم و همان مطلبم را خواندم.
اگر دوباره بخوانیش میبینی که به احتمال زیاد تو و زودیاک کمی نظر یا پیشداوری خود را به نوشته من (که البته میدانم ناقص است و ضعیف) اعمال کرده اید.
من نوشته بودم از اینکه راحتتر روی آسفالت با ماشینم به آن روستا میرفتم خوشحال بودم و خدا را شکری هم گفتم.
ولی از آن متعجب! (نه ناراحت) بودم که بچه های خوشخیال انتظارتی از همان آسفالت خاص (که عکس نیز مال همانجاست) داشتند که من نمیتوانستم متصور بشوم.
حتی از تصاویرشان که در اوج خوشخیالی بود لذت میبردم ولی نمیتوانستم همانطور رهایشان کنم.
به خصوص اینکه تمام آن رویا ها و آرزوها را به محض ورود به روستایشان بر آورده شده میدیدند.
همان رویاهایی که میدانیم از آن آسفالت خاص به این زودی ها نمیشد انتظار داشت. و حتی بعضی را اصلا نمیشد.
به علاوه من اصولا از روستایی کوچک با بافتی بسیار تمیز و شهری خوشم میآید که به هر حال (با وجود تمام دلایلی که تو عنوان کردی و نمیشود نادیدهشان گرفت)آن روستاها حالا حالا ها باید در حسرت برآورده شدن قسمت عظیم آن آرزوهاشان بمانند.
گرچه قبول دارم امکان دارد در موقع نوشتن آن متنم ناخوداگاه تحت تأثیر جبهه منفی ام درباره آسفالت شدن قسمتی از دماوند بودم.
با تشکر از تو.
سلام به جون اعظم قسم ( میدونم یکیاز ارزشهاست که هم شما قبولش دارید هم من ! )انقدر اومدم نظر گذاشتم نشد که هویتی انتخاب کنم و ثبت نشد تقصیر وبلاگ خودتونه که ادم رو همین طور بیهویت و پا در هوا نگه میداره ..مطلب معلموتون خیلی خوب بود چقدر خوبه که از تجربه های شخصی مینویسی تجربه معلمی توی روستا خیلی تکه ..درباره این گاوها هم خوب چه اشکالی داره بزار اونها هم یه کمی کیف تکنولوژی رو بکنن ..
اینایی که تو عکسشون رو زدی واسه من یه جورایی کارافرین بودند
خیلی دوستشون دارم مخصوصا اونوریه رو!!
uP kon barAdar!UP
سلام
زودیاک راست میگه دیگه بسه لطفا آپ کن هر دفعه باز می کنیم این آسفالت دوستها رو می بینیم خسته شدیم!
آسفالتمون کردی با این عشقت
کجایی ؟
معلم شو ببینیم دلمون تنگ شده واسه خاطره هات
آسفالت ... خاموشی گاوها در سکوتی که دیگر نیست ...
سلام
طفلک گاوها! چه حسی دارند تو اون لحظه
شما هم یک عموفیروز شاعری البته
سلام من رفتم و برگشتم شما هنوز آسفالت را دوست داری ..معلومه چشم و نظرم برای آپهای تند تند کار گر بوده !
باريكلا
كارت درسته
سلام
چه گاوای باحالی .........وای دوربینت باحال تریک متر زبونش دراز میکنه وتو عکسای خوب خوب میگیری منتظر عکسای بعدیت هستم.
تواسفالتم قدم زدن بد نیستااااا
اگه آپ کنی منم از اسفالت بدم می یاد قول می دم(مزاح بود)
از مدرسه
از احساساتت
از...
ارسال یک نظر