عاشقانه

ای بابا
این دیوار آبی هم که لک داره
لک گفتم
یاد تو افتادم

8 نظر:

سین دخت ۷/۸/۸۸ ۱:۳۸ قبل‌ازظهر  

پاک کننده قوی بگیر اثری ازش نمونه
جاش بعضی وقتا بدتر از خودشه :)

ناشناس ۷/۸/۸۸ ۹:۰۷ قبل‌ازظهر  

من یاد دیوار افتادم..دیوارهای گلی باران خورده..انگار سالهاست در بم ذهنمهیچ زلزله ای به شوخی هم که شده مسخره ام نکرده است..ماه لی لی

shadi baqi ۷/۸/۸۸ ۲:۰۹ بعدازظهر  

khosh be hale lak laka ke lak lakand

زودیاک ۷/۸/۸۸ ۲:۳۰ بعدازظهر  

مگه من لک لکم؟؟؟!!!!!

مژگان ۷/۸/۸۸ ۶:۳۰ بعدازظهر  

سلام
چه جالب حتی لک رو دیوار هم می تونه قشنگ باشه !هر چند حس کردم اصلا دوست نداری یادش بیافتی...

زودیاک ۷/۸/۸۸ ۱۰:۴۱ بعدازظهر  

باید با همون دیدن لک یادش می افتادی!

هادی ۸/۸/۸۸ ۱۲:۴۱ بعدازظهر  

اگه هم قراره لک باشم لکی میشم که مجبور بشی دیوار رو عوض کنی!!!!
این دیگه ته لجبازی بودا!!!!

محمد رضا بابائی ۸/۸/۸۸ ۵:۰۴ بعدازظهر  

لک گفتیو کردی کبابم!

درباره من

عکس من
اولش از یک عروسک شروع شد که گرچه اصلن وجود خارجی نداشت ولی من شبیهش بودم و اصلن احساس میکردم خود آن عروسک شده ام. معلم زبان انگلیسیم که البته اگر بخواهم شغلم را بگویم طراحی و عکاسی کار میکنم.

بشنوید